علاقهمندي ها
*ترخون بانو*
03/12/25
انديشه نگار
روحشون شاد براتون از خدا طلب صبر ميکنم عزيزم
*قاصدك*
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} خيلي ممنونم دوست خوبم:'(
* راوندي *
در اينجا لازم ميدانم حديثي را نقل کنم ، البته که پيامبر به دليل اينکه دنياي ديگر برايشان يقين شده بود سخت به آب و آتش ميزدند که مردم را به راه راست بياورند و اين يک امر طبيعيست به همين واسطه پروردگار به ايشان فرمودند نميخواد اينقدر بخاطر بنده هاي من خودت را به هلاکت بياندازيد من خودم هم با آنان اتمام حجت ميکنم @};-
*قاصدك*
{a h=ravandi} راوندي {/a} سپاسگذارم جناب راوندي
+
مائيم و خيالِ يار و اين گوشه ي دل...
.
مائيم و قلبي که در آن ماجراي توست...

هايدي
03/12/19
{a h=emozionante}.: ام فاطمه :.{/a} سلام زاهده جانم:) ممنونم بهترينم:-) @};- :-) حالا که من هستم شما عزيزان حضورتون کم شده:) شما چه باشين چه نباشين هميشه عزيزين و تو قلبم جا داريد@};-
+
...نميخواهم
کسي مانندِ او
ديگر
منِ ديوانه را
هرگز بلد باشد
شبگرد تنهايي
03/12/10
+
ما از مادر زاده ميشويم، اما اين تولد تنها آغاز سفري است که روح هنوز در آن زاده نشده. مولانا در آينهي شمس، خودِ گمشدهاش را ديد و از دلِ خاموش خويش دوباره متولد شد. شمس، قابلهاي بود که او را از قفس تن رهانيد و به روشناي روح رساند...
مرده بُدم زنده شدم گريه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
شما چند بار متولد شديد؟
#مولانا
اودسان
03/12/9
+
گاهي ميان ماندن ورفتن ناگزير مي شوم،
پا مي گذارم روي دلم مي روم،ولي
دل داد مي زند،ديوانه! من جامانده ام.
#جواد_تبريزي.
حرف هاي ما هنوز ناتمام تا نگاه مي کني وقت رفتن است........
دوستان عازم يه سفرعلمي خارجي هستم،
هميشه به يادتون خواهم بود،
تاسلامي دوباره ونو،خدا نگهدارتان.......
#جواد_تبريزي.
شاخه ي عشق
03/11/27
جناب دکتر تبريزي، هرکجاباشيد خدا يارتون،حضورشما تواينجابراي ماجوونا هميشه اميدميده،هيچ وقت فراموش نمي کنم وقتي که پشت سدکنکور بودم اينجا اومدم،چقدبرام انرژي مثبت واميد مي داديد،
دکترجان،في امان الله،من شايد استادي مثل شما که همه جانبه نگرباشه نديده ام ياکمتر ديده ام،به اميدديداردوباره،وجودشما براي ما عزيزوباارزش هستش.
+
به وقت دلتنگي:)
به اميد موفقيت:)
في امان الله:-D
#fd#anfd
عليرضاقاسمي راوندي
03/11/23
+
چگونه قدم هايشان ميپيچد
لاي درختان!؟
چگونه شکوفهها را
به موهايشان سنجاق ميزنند
و مسير کوچهها را بو ميکشند!؟
و چگونه
از بهار و زيباييهايش مينويسند،
وقتي تو را نديدهاند...!
پيام رهايي
03/11/17
+
دو روز پيش دلم خيلي گرفته بود ، چشامو بستم و رو به حرم امام رضا کردم و سلام دادم و صلوات مخصوص امام رضا رو خوندم،
گفتم امام رضا جانم، دلم خيلي گرفته، خيلي هم دلتنگتم* و چقدر بهت نياز دارم* :'(
.
*من به قربان خدا چون که مرا غمگين ديد،
بهر خوشحالي من ،در دلم انداخت تو را ...*



هما بانو
03/11/3
امروز برادرزاده ام تماس گرفت عمه شماره ملي خودت و مريم رو برام بفرست. گفتم عمه براي چي ميخواي! ، گفت حالا باشه بعدا بهت ميگم فقط سريع برام بفرست..آقام کنارم بود با خنده گفت عمه خانوم ، کيه !! گفتم علي حاج محسن، ميگه شماره ملي خودم و مريم رو براش بفرستم ، نمي دونم براي چي ميخواد!
آقام گفت امشب ميخواستم سوپرايزتون کنم علي خراب کرد.. هرچيزي به ذهنم خطور کرد جز سفر مشهد :) گفت فردا ميرين مشهد .. شنيدم حاج محسن اينا پنج شنبه ميخوان با پرواز برن مشهد ، بهشون گفتم براي هما و مريم هم دوتا بليط بگير .. اونقدر ذوق کردم که صداي آقام رو ديگه نميشنيدم فقط خوشحال بودم امام رضا جان چقدر زود صداي دلمو شنيد :'( و اجابت کرد =)
ناخودآگاه به ياد اين شعر قيصر امين پور افتادم: گاهي بساط عيش خودش جور ميشود /گاهي دگر تهيه به دستور ميشود.../ گه جور ميشود خود ان بي مقدمه/ گه با دو صد مقدمه ناجور ميشود... /گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است/ گاهي نگفته قرعه به نام تو ميشود.../ گاهي گداي گدايي و بخت با تو يار نيست/ گاهي تمام شهر گداي تو ميشود.